یه روز باشکوه وبه یادموندنی
دختر گلم اول از هر چیز باید مامانی و ببخشی که این خاطره بسیار زیبا با چند روز تاخیر نوشته میشه اخه عزیز گلم لب تاب چند روز خراب بود .خوب دیگه بگذریم بریم سراغ این اتفاق بسیار زیبا عشق من شما امسال اول مهر مانتو شلوار و مقنعه پوشیدی وهمراه هم مدرسه رفتیم اخه گل خوشگلم شما امسال به یاری خداوند بزرگ ومهربون خانم شدی وباید پیش دبستانی بری.مامانی عزیز گلم روز اول مهر مانتو شلوار و مقنعه پوشیدی و درست مثل یه گل زیبا و یه فرشته زیبا شدی بعد هم من و بابایی از زیر قران ردت کردیم تا خداوند مهربون مثل همیشه نگهدارت باشه و با هم به سمت مدرسه نو رنرگس رفتیم .اونجاشما کلاس بندی شدی و به کلاس خانم انصاریان رفتی .بعد از جلسه اولیا و مربیان نوبت به جشن شما شد توی جشن کلی با دوستات شادی کردی و خندیدی که مامان الهی قربون خنده هات شه .کیک خوردیدو جایزه یه کیف خوشگل گرفتی و ظهر که شد من اومدم دنبالت البته با 1 دقیقه تاخیر که شما کلی ناراحت شده بودی وکیفتو جلو چشمای خوشگلت گرفته بودی من اومدم وبابت دیر کردنم ازت معذرت خواهی کردم تو هم منو بخشیدی و من بهت قول دادم که هر روز زودتر از همه مامانا بیام در مدرسه وخداوند بهم کمک کرده تا امروز سر قو لم بودم و امیدوارم خداوند مهربون بهم نیرو و انرژی زیادی بده تا همیشه به یاریه خودش سر قولهام بهت بمونم وبتونم ازت به خوبی مواظبت کنم.عشق من این خاطره روز اول مدرست بوداز خداوند توانا بزرگ ومهربون میخوام همیشه نگهدارت باشه وتوی تمام مراحل درس و زندگیت کمک کنه تا همیشه موفق و سر بلند باشی و منو بابایی شاهد موفقیتهای روز افزونت باشیم.الهی امین