پانیذپانیذ، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

پانیذ عشق بابا ومامانی

یه روز باشکوه وبه یادموندنی

دختر گلم اول از هر چیز باید مامانی و ببخشی که این خاطره بسیار زیبا با چند روز تاخیر نوشته میشه اخه عزیز گلم لب تاب چند روز خراب بود  . خوب دیگه بگذریم بریم سراغ این اتفاق بسیار زیبا    عشق من شما امسال اول مهر مانتو شلوار و مقنعه پوشیدی وهمراه هم مدرسه رفتیم اخه گل خوشگلم شما امسال به یاری خداوند بزرگ ومهربون خانم شدی وباید پیش دبستانی بری.مامانی عزیز گلم روز اول مهر مانتو شلوار و مقنعه پوشیدی و درست مثل یه گل زیبا و یه فرشته زیبا شدی بعد هم من و بابایی از زیر قران ردت کردیم تا خداوند مهربون مثل همیشه نگهدارت باشه و با هم به سمت مدرسه نو رنرگس رفتیم .اونجاشما کلاس بندی شدی و به کلاس خانم انصاریان رف...
7 مهر 1393

دست خط دانشمند کوچولوی من

عزیز من  نمیدونی اولین باری که الفبای لاتینو نوشتی چقدر من و بابایی ذوق کردیم و وقتی اولین stop و نوشتی وصد البته از هیچکس کمک نگرفتی چقدر شوکه شدیم حتی مامان جون و بابا جون هم که از پشت تلفن در این مورد شنیدن کلی ذوقتو کردن . دختر گلم از صمیم قلبم امیدوارم اولا همیشه سلامت باشی وبعد هم اینکه هر روزو همیشه شاهد موفقیتهای روزافزونت باشم ...
7 ارديبهشت 1393

اولین کلاس دخترم

عشق مامانی الان حدود2ماهه که میبرمت کلاس زبان اولش فکر میکردم  توی کلاس نمیمونی اخه میدونی عشقم شما خیلی به مامان وابسته هستی ولی عزیز دلم نه تنها توی کلاس موندی بلکه خیلی هم از کلاس زبان خوشت اومد و وقتی من جلسه دوم کلاست بهت پیشنهاد دادم تنها بمونی ومن از کلاس بیام بیرون خیلی راحت پذیرفتی الهی قربون دختر خوشگل و خانمم بشم من ...
6 ارديبهشت 1393

اعتراف مامانی

دختر نازم نمیدونی مامانی برای اپلود عکسهات گیج شده بودم اول نمیدونستم چه جوری فرمت عکسهاتو عوض کنم بعد که یاد گرفتم وفرمت عکسهاتو عوض کردم حجم عکسهات زیاد بود و باید حجمشونو کم میکردم ول بلاخره با راهنمایی دوستای عزیز با کمکgoogleموفق شدم وچند تا از عکسهاتو اپلود کردم هورا دیگه مامانی قول میدم همیشه عکسهای دختر خوشگلمو تو وبلاگت بزارم عاشقتم ...
14 اسفند 1391